دټولني بنسټ ايښونکی : محمد جان باوري             تاسيس : دکب مياشت ١٣٦٩ کابل، افغانستان               د افغانانو لپاره تاريخي ، کلتوري او پوهنيزي ليکني           


   
 
 
د بابوزي په قلم

 

د بابوزي په قلم

 

رياضت سياه سنګ هدر رفت
 
به جواب بيست بيليست مقاله فقط چند جملۀ کاری


مقالۀ بيست بيلستی جناب صبور الله سياه سنګ تحت عنوان (( نقد بر مجموعه شعر های باری جهانی)) را که در شمارۀ يکصد هفتم  مورخ ١٠/ اسد ١٣٨٩ مطابق اول اګست ٢٠١٠  روزنامۀ  ارمان ملی  بنشر رسیده بود خواندم. از يکطرف با نام محترم صبورالله سياه سنګ  اشنا بودم ، با مقالاتش در رابطه به عدۀ از شعرای پشتو زبان از جمله ملنګ جان ، اشنايی داشتم ،  در محافل افغانها بيانيه های طويلش را شنيده ام و استقبالهای بيمانندش از جانب افغانان را ديده ام . از جانب ديګر عنوان مقاله (( نقد بر مجموعه شعرهای باری جهانی )) بنظرم جالب افتاد ، و تصورم اين بود که بار ديګر اقای سياه سنګ از استعدادش برای تنوير اذهان مردم کار ګرفته و باور های ان نويسنده ګان را که از حرمت و عزت زياد برايش حجر السود ميګفتند، از خود ساخته ، جای و منزلتش در قلوب مردم وسيعتر ساخته و عظمتش بيشتر شده است.
متاسفانه حقيقت چنين نبود، اين بار سياه سنګ چنان سياه ګشته بود که ګفتۀ حضرت بيدل :
بطبعم هيچ مضمون به زی لب بستن نمی ايد
خموشی معنی دارد که در ګفتن نمی ايد
نه ميخواهم زياد بنويسم ، فقط چند جمله نه برای جواب  بل برای بياد اوردن ان وعدها و ګفته ها که جناب سياه سنګ آنرا عقيده و طرز ديد خويش ميګفت. آنکه ملنګ جان شاعر حماسه سرا را باشعر وطنيش معيار وطندوستی و معراج تخليق شعری ميپذيرفت و آنرا ميستود:
دا مو د بابا وطن دا مو د دادا وطن
پر موږ باندي ډير ګران دی ، دا  افغانستان دی.
نميدانم چه واقع شده که نويسندۀ چون سياسنګ خودرا به کوچۀ حسن چپ ميزند و شعر حماسی  و وطنی
(( کندهار مي د بابا په قباله دی ======== که پنجشير دی که واخان دی وطن زما دی)) را به شيوۀ غرض الود به تعبير ميګيرد.
فکر ميکنم سياه سنګ ميداند که هدف شاعر چيست ؟ ولی مرض تعصب و خودخواهی ذهنيتش را تحريف نموده و به تخت وتاز عليه جهانی مي پردازد ، در حاليکه عنوان مقالت بيست بيلستيش نقد بر مجموعه شعر های باری جهانی عنوان نموده است.  فکر ميکنم خودش ميداند که نقد شعر ويا هر نبشتۀ ديګر به معنی تخت و تاز بر شخصيت نويسنده ويا شاعر نيست بل، نقاد فقط بر کمی و کاستي ويا هم بلندي و غنی شعر ويا هر نبشتۀ ديګر ، عطف توجه  مينمايد. حيرت اور اينست که اقای سياه سنګ چنان در خودخواهی غرق شده که شعر جامعۀ افغانی را با محيط کانادايی به ارزيابی ميګيرد. اګر در اين ګونه تعصب و خودخواهی به شعر بلند فرخی و فردوسی بنګرد، انها را  زليلتر خواهد ساخت.
باورم اينست که اقای سياه سنګ تاريخ افغانستان را در مکتب و دورۀ تحصلات عالیيش مطالعه فرموده است. چګونه منتظر است که جهانی عوض اسم ملالی قهرمان ميوند را به بی بی سنګری عوض کند. ويا عوض نام محمود هوتکی فاتح اصفهان نام  يکی از استاد نما های معاصر   را بنويسد. جای بس خنده اينست که ايران درکتابهای مکاتب اش معترفند که محمود فاتح اصفهان بود ، ولی اقای سياه سنګ آن حماسه را خود ساخته ميګويد. به ګفتۀ مردم ما : از مدعی کرده شاهدش محکم؛    اګر جهانی برای خوشی اقای سياه سنګ اين نامها را عوض ميکرد ، در آنصورت بشمول خود سياه سنګ هيڅ کس آنرا قبول نمېکرد.
و آما حقوق بشر در شعر و بخصوص در شعر های حماسی و وطنی، شايد اقای سياه سنګ در زمان تحرير همين مقالش به اين مطلب انديشده باشد که شعر حماسی و وطنی در موازنه با حقوق بشر چه مقام و منزلت را دارا ميباشد، حتمآ شهنامه را خوانده و از آن مطالب را بياد دارد که سراسر جنګ و جدل ، تعرض وپيروزی است. مطمئنم جناب سياه سنګ ميداند که ممکن نيست شعر حماسی را در اعلاميه حقوق بشر يافت. در فرجام ،آنچه که از مقالت اقای سياه سنګ  ميريزد، بًغض، عصبانيت و خود خواهی است، نه نقد اشعار محترم جهانی. ما شاهد مقالات طويل اقای سياه سنګ پيرامون اشعار حماسی در زيان پشتو بوديم ، که به توصيف ګرفته و مدح نموده است.فقط اين بار عقده کشايی نموده وبه ګفتۀ مردم نام کشيد. 
با حًرمت
کابل – افغانستان
١١ / اسد / ١٣٨٩  مطابق ٢ / اګست ٢٠١٠     

 

  

بېرته شاته

Webmaster[at]Salaamtolana.orgDesign by: Benawa Network Copyright © SalaamTolana.org 2006